مریـــــــــــــم ...

tuberose is my life

مریـــــــــــــم ...

قرارمان فصل انگور
شراب که شدم بیا
تو جام بیاور من جان
جام را خالی از جان کن
هراسی نیست...
فقط تو خوش باش
همین مرا کافیست

بایگانی

تو را ....

يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۴۳ ب.ظ

تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق،

که نامی خوش‌تر از اینت ندانم.
وگر – هر لحظه – رنگی تازه گیری،
به غیر از زهر شیرینت نخوانم.


تو شیرینی، که شور هستی از توست.
شراب جام خورشیدی، که جان را
نشاط از تو، غم از تو، مستی از توست.


که: نیرنگ است و افسون است و جادوست
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهر است، اما … نوشداروست!


تنم را در جدایی می‌گدازد
از آن شادم که در هنگامه‌ی درد،
غمی شیرین دلم را می‌نوازد.


مرا مهر تو در دل جاودانی‌ست.
وگر عمرم به ناکامی سرآید؛
تو را دارم که مرگم زندگانی‌ست.

تو زهری، زهر گرم سینه‌سوزی،

بسی گفتند: – «دل از عشق برگیر!

چه غم دارم که این زهر تب‌آلود،

اگر مرگم به نامردی نگیرد:

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۹
مریم ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی