مریـــــــــــــم ...

tuberose is my life

مریـــــــــــــم ...

قرارمان فصل انگور
شراب که شدم بیا
تو جام بیاور من جان
جام را خالی از جان کن
هراسی نیست...
فقط تو خوش باش
همین مرا کافیست

بایگانی

امشب

يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۳۸ ب.ظ

امشب از آسمان دیده‌ی تو

روی شعرم ستاره می‌بارد
در زمستان دشت کاغذها
پنجه‌هایم جرقه می‌کارد 


شرمگین از شیار خواهش‌ها
پیکرش را دوباره می‌سوزد
عطش جاودان آتش‌ها 


گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست 
از سیاهی چرا هراسیدن 
آنچه از شب به جای می‌ماند
عطر سکرآور گل یاس است 


کس نیابد دگر نشانه‌ی من
روح سوزان و آه مرطوبت
بوزد بر تن ترانه من 


خفته بر بال گرم رویاها
همره روزها سفر گیرم
بگریزم ز مرز دنیاها 


من تو باشم.. تو.. پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو.. بار دیگر تو 


کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین طوفان
کاش یارای گفتنم باشد 


بروم در میان صحراها
سر بسایم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها 


چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه به تو آویزم 


گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست 

شعر دیوانه‌ی تب‌آلودم

آری آغاز دوست داشتن است

شب پر از قطره‌های الماس است

آه بگذار گم شوم در تو

آه بگذار زین دریچه باز

دانی از زندگی چه می‌خواهم

آنچه در من نهفته دریایی ست

بس که لبریزم از تو می‌خواهم

بس که لبریزم از تو می‌خواهم

آری آغاز دوست داشتن است

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۹
مریم ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی